کد مطلب:9491 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:372

احمد كسروي
مقاله




احمد كسروي، از كساني است كه با بهائيان از نزديك بحث و گفت وگو داشته و آثارشان را بررسي و نقد كرده است. وي، رهبري بهائيت را در آغاز پيدايش، بسته و پيوسته به استعمار تزاري دانسته، و در ادوار بعد (مشخصاً در اواخر جنگ جهاني اول) با امپراتوري بريتانيا در پيوند شمرده است. چنان كه متقابلاً رهبري گروه ازليان (ميرزا يحيي صبح ازل، برادر كوچك بهاء) به قبله لندن نماز مي گزارده است. كسروي نوشته است: "آنچه دانسته ايم [حسينعلي ] بهاءالله در تهران با كاركنان سياسي روس همبستگي مي داشته، و اين بوده چون به زندان افتاد روسيان به رهايي اش كوشيده و از تهران تا بغداد غلامي از كنسول خانه همراهش گردانيده اند. پس از آن نيز دولت امپراتوري روس در نهان و آشكار هــواداري از بهاء الله و دسته او نشان مي داده. اين است در عشق آباد و ديگر جاها، آزادي به ايشان داده شد.



از آن سو انگليسيان به نام هم چشمي كه در سياست شرقي خود با روسيان مي داشتند، به ميرزا يحيي صبح ازل كه از بهاء جدا گرديده دسته ديگري به نام ازليان داشت، پشتيباني مي نموده اند. به ويژه پس از آن كه جزيره قبرس، كه نشيمنگاه ازل مي بود، به دست ايشان افتاده كه دلبستگي شان به او و پيروانش بيشتر گرديده.



چاپ كتاب نقطه "الكاف" كه پرفسور براون به آن برخاسته و آن "مقدمه" دلسوزانه اي كه نوشته، اگرچه عنوانش دلسوزي به تاريخ و دلبستگي به آشكار شدن آميغ هاي تاريخ است، ولي انگيزه نهاني اش پشتيباني از ازل و بابيان مي بوده.



سال ها چنين مي گذشته و از دو دسته، آن يكي پشتيباني از روسيان مي ديده و اين يكي از هواداري انگليسيان بهره مي جسته، و اين پشتيباني و هواداري در پيشامدهاي درون ايران نيز... [بي تأثير] نمي بوده، تا هنگامي كه جنگ جهانگير گذشته [جنگ جهاني اول ] پيش آمده. چون در نتيجه آن جنگ، از يك سو دولت امپراتوري روس با سياست هاي خود برافتاد و از ميان رفت و از يك سو دولت انگليس به فلسطين، كه عكا كانون بهائيگري در آنجاست، [2] دست يافت. از آن سوي تا اين هنگام ميرزا يحيي مرده و دستگاه او به هم خورده و ازليان، چه در ايران و چه در ديگرجاها، سست و گمنام گرديده بودند. اين پيشامدها آن حال پيش را از ميان برده است.



يكي از داستان هايي كه دستاويز به دست بدخواهان بهائيگري داده و راستي را داستان ننگ آوري مي باشد آن است كه پس از چيره گرديدن انگليسيان به فلسطين، عبدالبهاء درخواست لقب "سر" (Sir) از آن دولت كرده و چون داده اند، روز رسيدن فرمان و نشان در عكا جشني برپا گردانيده و موزيك نوازيده اند و در همان بزم پيكره اي برداشته اند. پيداست كه عبدالبهاء اين را شوندِ پيشرفت بهائيگري و نيرومندي بهائيان پنداشته و كرده، ولي راستي را جز مايه رسوايي نبوده است و جز به ناتواني بهائيان نتواند افزود. "[3]



ديدگاه فوق را، كسروي در "تاريخ مشروطه" خود نيز، آنجا كه در پي تحليل چرايي و چگونگي حمايت ازليان از مشروطه و حمايت بهائيان از استبداد مي باشد، بازتاب داده است: "ما اگر بخواهيم همبستگي اي را كه ميان بهائيان و ازليان ــ دو گروه منشعب از فرقه بابيه ــ با مشروطه بوده، به راستي روشن گردانيم، بايد بگوييم: بهائيان هواخواه خودكامگي و ازليان هواخواه مشروطه بودند... در جنبش مشروطه، چون دولت انگليس هواخواه آن مي بود، ازليان پا به ميان نهادند. ما تنها در اينجا نام خاندان دولت آبادي را مي بريم. حاجي ميرزا هادي ــ پدر يحيي دولت آبادي ــ بزرگ اين خاندان، نماينده صبح ازل در ايران بود. از آن سوي، چون دولت امپراتوري روس، دشمني با مشروطه نشان مي داد، بهائيان با دستور عباس افندي عبدالبهاء، خود را از مشروطه كنار گرفته از درون هواخواهان محمدعلي ميرزا مي بودند. "[4]